یونیورسیطه یا دانشگاه؟!/قسمت اول
به نام حق
از قدیم الایام، بشر به فکر علم آموزی بوده و در این راه تلاش های بسیار کرده است. به همین دلیل با گذشت زمان به این نکته رسیده است که برای یادگیری بهتر میتوان مکانهایی را برای گرد آمدن عالمان انتخاب کرد و به همین صورت مراکز علمی شکل گرفتند. این مراکز علم در اسلام به نام "حوزههای علمیه" شناخته شده و در غرب نام "یونیورسیتی" بر آنها نهاده شد. (این که تقدم زمانی با حوزه بوده است و یا دانشگاه، در این متن مورد بحث نیست) شاکلۀ یونیورسیتی، این نهاد بوجود آمده در غرب، کمکم به دلیل تدریس علوم جدید به ایران نیز راه یافت و در ایران نام "دانشگاه" را بر این نهاد علمی گذاشتند. اما دانشگاه یعنی چه؟
برای جواب به سوال بالا بهتر است نگاهی قبل از آن اشارهای به مصادیق دانش داشته باشیم. دانش را میتوان از لحاظ کاربرد به دو گروه علم ینفع (علمی که به درد میخورد) و علم لاینفع(علمی که فایدهای در آن نیست) تقسیمبندی کرد. اما واقعا علمی هست که فایدهای در آن نباشد؟ شاید بهتر باشد بگوییم منظور ازعلم لاینفع، دانشی است که نیاز و ضرورتی به آن نیست و نتوان از آن برای کمک به جامعه استفادهای کرد و رضایت خداوند را جلب نمود. برای مثال صنعت شعر در صورتی که در مورد مصادیق اخلاقی و یا عرفانی و ... باشد میتواند باعث راهنمایی جامعه شود و مصداق علم ینفع است ولی اگر همین صنعت شعر جهت انتشار مباحث هزل و رکیک مورد استفاده قرار گیرد مصداق علم لاینفع است. یا برای مثال در علم ریاضی (که بنده عاشق آن هستم) مسائلی مطرح شود که مطمئن باشیم در دنیای حقیقی تاکنون نیاز به حل آنها پیدا نشده باشد. میتوان گفت که این مسائل در زمرۀ علم لاینفع هستند چرا که سودی از آن به خلق الناس نمیرسد.
با اشاره به مصادیق دانش میتوان گفت که دانشگاه باید عملا جایی باشد که علومی مورد تدریس قرار گیرند که به درد بخور باشند. حال مسئلهای که ذهن بسیاری از دانشجویان را درگیر کرده است این است که «آیا مباحث درسی و مسائلی که در دانشگاههای ما مطرح میشوند همگی مصداق علم ینفع هستند و یا خیر؟ و چه مقدار از آنها در زمرۀ دانش بدون استفاده هستند؟»
ادامه دارد...